این قند پارسی عنوان کتابی است که توسط محمدکاظم کاظمی شاعر و کارشناس ادبیات فارسی کشورمان به رشته تحریر در آمده است.
به گزارش انصار به نقل از خبرگزاری فارس، این قند پارسی عنوان کتابی است که توسط انتشارات عرفان در تهران منتشر شده است.
(محمد کاظم کاظمی) شاعر و کارشناس افغان ادبیات فارسی نویسنده این کتاب است که پیرامون فارسی دری در افغانستان امروز مباحث مختلفی را در این باب مطرح کرده است.
نویسنده در مقدمه این سؤال را طرح کرده است که چرا کتاب خود را قند پارسی نام نهاده است و زبان دری را زبان فارسی خوانده است؟ وی در پاسخ این سؤال گفته است: من بر این باورم که یکی از ستمهایی که بر این زبان ریشهدار و پر کاربرد در افغانستان شده است، همین است که نام فارسی را از آن گرفتهاند، نامی که تا حدود نیم قرن پیش، حتی بیشتر از دری در کشور ما رایج بوده است.
نگاه دولتمردان افغان به زبان فارسی
در ابتدای کتاب به پیشینه تاریخی و گستره جغرافیایی زبان فارسی اشاراتی شده است و در بخش دیگری، نگاه دولتمردان افغانستان از دوران کهن تا زمان حاضر به زبان فارسی مورد بررسی قرار گرفته است.
نویسنده تأکید کرده است که پادشاهان افغانستان تا دوره (امانی) غالباَ تعصبی نسبت به زبان نداشتهاند، چنان که (عبدالرحمان خان) کتاب (پند نامه دنیا و دین) را به زبان فارسی مینگارد و (واصل کابلی) شاعر معروف فارسی را، به منشیگری دربار خود بر میگزیند و نخستین جراید افغانستان یعنی (شمس النهار) و (سراج الخبار) به زبان فارسی بوده است.
البته نویسنده تأکید میکند که در عصر (امیرشیرعلی خان) توجهی به زبان پشتو دیده میشود، ولی این پشتوسازی فقط به اصطلاحات نظامی محدود میماند.
آنگونه که در این کتاب آمده است از دوره (محمدنادر خان) و فرزندش (محمدظاهر شاه) سیاست فارسی ستیزی از سوی حکومت احساس شد.
هر چند که این سیاست به طور مشخص و صریح از سوی شاهان عصر اعمال نمیشد، ولی آنان به طور ناخواسته به بعضی از دولتمردانی که خصومتی با زبان فارسی داشتند میدان دادند.
نویسنده در این کتاب، (محمد داوود خان) را شخصی بسیار ملیگرا با گرایش شدید قومی دانسته است و از او به عنوان محور این فارسی ستیزی نام برده است:
(او به سبب همین تمایلات خویش، هم در صدارت و هم در ریاست جمهوری کوتاه مدتش بسیار کوشید تا زبان فارسی در ادارات و نهادهای آموزشی افغانستان منزوی شود؛ حاصل این کار یک سلسله تغییرات و تحولات در قوانین و مقررات اداری مملکت بود.)
کاظمی بر این باور است که در طول هفتاد سال گذشته از دوران نادر خان تا زمان حاضر به زبان فارسی در افغانستان کم توجهی صورت گرفته است و حتی در سالهای اخیر هم نیز نشانههایی از تغییر رویه دیده نمیشود، بلکه گاه عملکردهایی را شاهدیم که خبر از ادامه سیاستهای پیشین دارد.
تضعیف زبان فارسی در نظام اداری افغانستان
در بخش دیگری از کتاب به سیر تاریخی زبان اداری افغانستان اشاره شده است و نویسنده در این بخش آورده است که از زمانی که افغانستان به دست مسلمانان فتح شد، زبان عربی حکم زبان اداری را یافت و حاکمان فارسی تا دیرباز مکاتبات رسمی را به زبان عربی انجام میدادند ولی در عصر غزنویان برنامههایی برای فارسیسازی نظام اداری روی کار آمد.
این روند فارسیسازی در قرنهای مختلف با شدت و ضعف ادامه یافت و حتی با تشکیل افغانستان امروزی توسط (احمدشاه درانی) که پشتو زبان هم بود رسمیت زبان فارسی صدمه نخورد.
نویسنده کتاب طبق استناد به نظر (محمد صدیق فرهنگ) در کتاب (افغانستان در پنج قرن اخیر) بر این باور است که نخستین کوشش برای حذف و یا تضعیف زبان فارسی در نظام اداری افغانستان از زمان حکومت نادر خان محمدزایی آغاز شد و در دوره فرزندش محمد ظاهرشاه، تضعیف زبان فارسی توسعه پیدا کرد و به نظام اداری و قانون اساسی افغانستان نیز رسوخ کرد.
کاظمی ضمن تأکید بر این نکته که به جوانب سیاسی و اجتماعی این قضایا کاری ندارد، معتقد است که حاصل این تلاشها، تحمیل یک دسته از واژگان غیر فارسی، به ویژه اصطلاحات اداری و نظامی به زبان فارسی افغانستان بوده است و این تنها یکی از عوارض است که زبان فارسی افغانستان متحمل شده است.
فارسی در ایران دری در افغانستان
از فارسی تا دری نام بخش دیگری از کتاب است که نویسنده این سؤال را مطرح کرده است که "فارسی" و "دری" دو زبان است یا یک زبان؟ و اگر یک زبان است چرا در ایران فارسی خوانده میشود و در افغانستان دری؟
نویسنده با آوردن شواهد عینی از متون ادبی و نظریههای پژوهشگران زبان و ادبیات فارسی در ایران و افغانستان بر این نظر تأکید کرده است که فارسی و دری از قدیم دو نام بوده است برای یک زبان واحد و نه این که دو زبان متفاوت بوده باشد.
در مورد تفاوت واژگان نیز نویسنده بر این باور است، که در یک زبان آنچه که بیش از واژگان، اهمیت دارد، ساختار دستوری و نظام نحوی آن است؛ نظیر شیوه جمله سازی و کاربرد فعل و ساختن صفت و قید و امثال اینها که چنین تفاوتی در فارسی و دری وجود ندارد.
نویسنده با ذکر شواهدی بر این باور است که: از یک زمان مشخص به بعد، افرادی به تدریج "فارسی" را متروک ساخته و نام "دری" را برجسته کردهاند.
به واقع این کار بخشی از یک برنامهای بوده است که از سوی جناح ملیگرای حاکمیت پی گرفته میشد. این حرکت بالاخره در دهه چهل به این جا رسید که برای اولین بار در قانون اساسی سال 1343 افغانستان، زبان رسمی کشور "دری" نامیده شد.
در قسمتی دیگری از کتاب پیامدهای این تغییر نام، مورد بررسی قرار گرفته و نویسنده چنین نتیجه گرفته است که این تغییر نام زبان در کشور ما، به فایده همه تمام شد، به جز خود ما:
مخالفان زبان فارسی فایده کردند، چون با این سیاست، زبانی با یکصد میلیون گوینده را با یک زبان کم کاربرد با گویندگانی در حدود 10 تا 15 میلیون نفر وانمود کردند.
فارسی زبانان ایران هم فایده کردند، چون همه افتخارات زبان فارسی در سطح بین المللی را نصیب خویش ساختند.
زبان فارسی بدون هیچ شریک و معارضی از آنان شد و هر چه با نام فارسی شناخته میشد، به این کشور تعلق یافت، و یا وانمود شد که تعلق دارد.
البته نویسنده در پاورقی کتاب تأکید کرده است که منظورش از فایده همان فایده صوری و مقطعی است، وگرنه این جدایی برای ایرانیان نیز خالی از ضرر نبوده است.
فارسی و پشتو
در بخش دیگری از کتاب پیرامون مجاورت زبان پشتو در کنار زبان فارسی و تأثیر این دو زبان از یکدیگر سخن رفته است.
نویسنده با تأکید بر این که زبان فارسی به خاطر وسعت حوزه جغرافیایی خویش، به طور طبیعی غنیتر بوده و دارای گنجینه واژگانی بسیار وسیع است. نتیجه گرفته است که:
تأثیر زبان پشتو بر فارسی تا حوالی نیم قرن پیش چندان احساس نمیشود، یعنی در متون ادبی و علمی قرنهای پیش، کمتر به واژهای بر میخوریم که مختص زبان پشتو بوده و از آن زبان، وارد زبان فارسی شده باشد.
به همین ترتیب، در محاوره فارسیزبانان امروز نیز حضور واژگان پشتو بسیار پر رنگ نیست و آنچه دیده میشود نه بر اثر یک ضرورت زبانی، که بر اثر الزمهای اداری است.
نویسنده در ادامه این مطلب تأکید کرده است که بعضی از حاکمیتها کوشیدهاند که این داد و ستد طبیعی را به طرزی یکسو جهت دهند و واژگان بسیاری را از زبان پشتو بر زبان اداری افغانستان و بالاتر از آن، بر زبان فارسی تحمیل کنند.
بخشهای دیگر کتاب
فارسی افغانستان و رسانهها، فارسی افغانستان و تحولات جدید، مهاجرت و زبان فارسی، اصالت زبان و ضرورت آن، راههای عملی پالایش و بهسازی زبان، اصول بر خورد با زبانهای دیگر، امکانات و قابلیتهای بهسازی زبان، عنوان بخشهای دیگری از کتاب است که نویسنده در هر بخش به طور مفصل هر یک از موضوعات یاد شده را مورد نقد و بررسی قرار داده است.
آنگونه که در مقدمه کتاب آمده است، موضوعات این کتاب قبلاً به صورت پراکنده در پایگاه انترنتی یک خبرگزاری داخلی کشور انعکاس یافته است و آنچه که در این کتاب آمده است همان سلسله مطالبی است که به صورت منظم و با ویرایش جدید به صورت کتاب در آمده است.
نویسنده در مقدمه تأکید کرده است که چون هدف او بیشتر جنبه کاربردی و عملی آن هم برای مخاطبان عام بوده است، از مباحث تاریخی و زبان شناسی به اجمال و گذرا عبور کرده است.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/474